کتاب یار همیشه مهربان
قبل از اینکه دیانا به دنیا بیاید چند تا کتاب لالایی گرفتم و برایش می خواندم. وقتی هم دنیا آمد از دو ماهگی برایش کتاب می خواندم. کنارش دراز می کشیدم و یک کتاب با متن ساده و شکل های مشخص و رنگی بالای سرمان می گرفتم و بلند می خواندم. او با چشمهایش دنبال می کرد و من مطمئن هستم که خیلی خوب گوش می کرد و گاهی ابراز احساسات می کرد. بعد از مدتی که کتاب تازگی اش را از دست میداد کتاب جدیدی به دست می گرفتم . حالا یک قفسه از کتابخانه خانه مان به دیانا اختصاص دارد و گاهی شوهرم به شوخی می گوید که کتابهای دیانا در عرض این نوزده ماه از کل کتابهای ما دو نفر بیشتر است. دیانا با حوصله کتابها را گوش می کند و انتهای جملات و ابیات را با من تکرار می کند و این نشان...